اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

194

گفتم نگرانشم 

گفتم مدتیه دلم هواشو کرده 

اما نگفتم مطمئنم سال جدید و تبریک میگه 

اره تبریک گفت 

مهرت جاودانه در دلم خواهد ماند تا به ابد 

 

حرفاش سرده  

خودشم سرده انگار 

سرده اما سرماش  

نه از سردی زمستونیه که  

در شرف رخت بستن از وجودمان باز هوس ماندن کرده 

سرده بخاطر اخرین حرفای من 

حرفای من که سردیش از سرمای اخرین روزای سال ۹۰هم سردتر بوده 

سرمای که گویا هنوز هم مجال گرم شدن به وجودش را نداده 

سرمای که در تک تک ذرات بدن سفیدش نفوذ کرده 

سرمای که تو لحظه دلش رو منجمد کرده 

سرمای که تو لحظه دلش رو تبدیل به سنگ کرده 

سرمای که با وجود تمام هرم بدنش باز توان دم از گرما زدن رو بهش نداد 

که برخلاف همیشه قفل دهنش باز شد و شد مثل من 

حس اون لحظشو بهم گفت 

کاریکه من همیشه میکنم 

و من با تمام وجود دلم گرماشو میخواد 

دلم حرفای گرمشو میخواد 

حرفایکه میتونه این شب سرده زمستونیو گرم کنه 

میدونم میتونم امشبو لرا جفتمون گرم کنم 

اما میترسم که باز بازیچم بشه 

و من اینو نمیخوام 

چون میدونم در شرف تبدیل شدنم 

تبدیل شدن به ادمی که نمیتونه حال دقیقه بعدیشم پیش بینی کنه 

که دمی عاشق است و دمی فارغ 

و این ادم محصول سال ۹۰ 

سالی که نمیدونم باید بگم خوب بوده یا نه

193

سال ۹۰ 

هه......................... 

سال ۹۱  

هه هه ............................

192

اگر رفته باشه چی؟ 

یعنی حرفش درست بود؟؟ 

چرا اینقد بیخیالشم من هان؟؟؟ 

چرا نمیرم فکر درست کردنش هان؟؟؟؟ 

چرا حرفشو قبول نکردم؟؟؟؟؟ 

مطمئنم حرفش در صورتی عملی میشه که ...........؟؟؟ 

وای خدای من یعنی چه خبره اینجا؟؟؟؟؟؟؟

191

دلم میخواست بهش زنگ میزدم 

اما نمیزنم ،نمیزنم ،نمیزنم 

میدونم من به اون بدی کردما 

میدونم من برا اون کم گذاشتما 

میدونم من حرفو عملم براش یکی نبود 

میدونم دلش پره ازم و حقم داره 

اما خودش باعثش شد بمن چه 

خودش بهم گفت اون کارو بکنم 

اخه بد شرایطیم بود 

اخه .................. 

اما دوس دارم ازش 1خبری بگیرم 

شایدم نگرانشم نمیدونم

190

 

 

فرار هم کار خوبیه  

اره کار خیلی خوبیه 

189

مامان از صدای سرفه هام از پایین اومده بالا  

برام 4تخمه اورده 

همش دارم اذیتشون میکنم 

ادمم نمیشم 

از دست خودم خسته شدم 

یا براشون خرج دارم یا زحمت 

از قبل از اینکه برمم یزد مامان گیر داده 

باید بریم وسیله انتخاب کنی 

میگه میترسم مثل زمان خرید خودم دیگه وسیله گیر نیاد  

حالا هرچی من میگم مامان نه بداره نه بباره 

فایده نداره گوش نمیده 

میگه اخرش که چی ،خبر که نمیکنه

فکر کن هرشب میریم بیرون 

و هرشب بابام حداقل 500 سبک میشه  

منی که همیشه از این خرید متنفر بودم 

حالا بخاطر مامان باهاش میرم خرید 

بدبختی اینجاس که به هرچیزی هم راضی نمیشم 

سرویس چینی پسندیدم 3میلیون و نیم 

اما نذاشتم بخرن  

دیشبم خواهری بهم دعوا کرده 

میگه بیخود هی میگی سیاه میخوام 

حق نداری دیگه سرخ کن سیاه بخری 

 اما باز امشب بابایی 550 سبک شد 

اما بحرف خواهری گوش دادم سفید نقره ای شد  

البته اونم چون دیشب غذاسازم سفید نقره ای خریدیم  

خو تفال غذاساز سیاه نداشت

دیگه گفتم اشکال نداره 

فعلا که معلوم نیست اینا کی قراره استفاده بشه  

مامان اینا خل شدن بمن چه 

از این حرفا که بگذریم و پیش خودمان بماند 

بدمان نمیاید همه اینها برود درون خانه ای مجردی برای خودمان تنها

چند شبه به بابا مامان گیر دادم که  

چه حالی میده 1خونه برام بگیرید با این وسیله ها 

برم توش تنها زندگی کنم  

خب دوس دارم دیگه  

جفتشون فقط مسخرم میکننو ..... 

خب حال میده دیگه 

فکر کن 1خونه نو با وسایل نو 

فقط مال خود خودت بدون هیچ شریکی 

این 4سال زنذگی مجردی بدجور به مزاجمان خوش امده است 

نمیدونم اما شایدم اگر کیس بود که ......................

امشب به این فکر میکردم که شاید اگر یکی بود 

که وقت خرید بهش میگفتم دارم اینو میخرم 

که اونم میرفت مدلشو تو اینترنت میدید 

که باهم میگفتیم فلان وسیله خونمونم جور شد 

شاید اینقد این خریدا بنظرم عبث نبود 

اما کلا بنظر من هرکس قراره زندگی کنه 

خودشم چشمش کور دندش نرم خودش وسیله بخره برا خونش 

اما تو گوش مامانم نمیره این حرف 

امان از دست این مامانا 

188

مریض شدم بدجور

امشب اقای دکتر 5تا امپول بهمان دادند

و ما هم باید هر 5تا را میل کنیم

ازوقتی برگشته بودم کم کار نمیکردم

حالا که مریضم شدم دیگه بدتر

میخواستم بمهندس اشنامون زنگ بزنم برا 3d max

نمیدونم چرا روم نمیشه

وقت داره میگدره و من همینطور دست رو دست گذاشتم

کلا روبراه نیستم دیگه

187

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیس

میگذره ۱عمری اما از خیالت رفتنی نیس


داغ عشق هیچکی مثل اونکه پس می زندت نیس

چقده تنهاشی وقتی هیچکسی هم قدمت نیس


میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیس

میگذره ۱عمری امااز خیالت رفتنی نیس



186

باز اومدم خونه و حس کارم پریده

اعصابم همش خورده

همش با مامان حرفم میشه

دلم برا بچه ها تنگ شده

برا کار کردن دسته جمعی

پشیمونم که چرا زود اومدم

جالب اینجاس که خودشون میگن بیا

اونوقت مامان امشب میگه کی بت گفت بیای

تو که میدونستی اینجا کار نمیکنی

میخواستی همونجا بمونی

اینجور وقتا دلم بدجور میگیره

از اینکه بحرفشون گوش دادمو اخرش ...

دیشب کلی گریه کردم

دلم یکی و میخواست که باش حرف بزنم

اما کسی نبود

و این عصبیم کرده بود

هرچند که امروزم با کسی حرف نزدم

اما کاریش نمیشه کرد دیگه

باید ساخت

نگران کارمم

روز هزار بار به خودم لعنت میفرستم

که چرا تو این خراب شده کسی و نمیشناسم

که برم پیشش برا کارم

عمرا هم حاضر نیستم به پنبه ای یا بقیشون رو بزنم

وای چه خوب میشد اگر دراکولا میومد اینجا و میدیدمش

اونوقت میتونستم به اون بگم

یعنی ۱شنبه میاد؟؟؟

یعنی مامان میزاره من برم ببینمش؟؟؟

وای خدای من سرم داره میترکه

نمیدونم بدلیل عاذت به کافئینه

یا بدلیل بافت موهامه

یا ...................


185

برگشتم شهرمون  

تاریخ دفاعم شده ۲۰ فروردین 

موندم کارمو چجوری بود ۳بعدی کنم 

خودم رویت تقریبا بلدم  ٬ اسکچاپم بلدم 

اما میترسم خوب نشه 

بدم نمیاد بدم بیرون برام ۳d max کار کنن 

دوست دارم کارم عالی بشه 

طرحمو دوس دارم 

بچه هام همه گفتن خوبه 

استادمم همینطور 

اما تا 3بعدیه قوی نداشته باشه  

بچشم نمیاد انگار

میدونم ....

دلم گرفته

میدونم گند زدم به همه چی

میدونم نیست کنارم تا این بار و بتنهایی نکشم

میدونم بازم منمو این بدبختی

میدونم میگه هستم تا اخرش چون خودم مسببشم

میدونم فقط میگه هستم اما واقعا نیست

میدونم چقد دوس دارم باهام حرف بزنه

میدونم چقد دوس دارم ازم حرف بکشه

میدونم چقد دوس دارم نازمو بکشه

میدونم که این اتفاقا نمیفته

و میدونم که تا ابد منم و این بدبختی اونم تنهای تنها

ترس و ....

با کلی ترس رفتم 

اما چیزیکه دیدمو حس کردم اینقدام ترسناک نبود 

وقتی اونجا بودم بنظرم خیلیم بد نبود 

اومدم بیرون ٬شروع کردم قدم زدن 

گوشیمو در اوردمو بهش اس دادم 

بهم زنگ میزنه اما من حرفم نمیاد 

هرکاری میکنه نمیحرفم 

اما دلم خیلی براش تنگ میشه 

بچه ها میان بریم بیرون 

اما تو کل مسیر اعصابم خورده 

میایم خونه 

بیخیال گوشیمم 

اما میدونم حالم خوب نیست 

اهنگ لپ تا بهونه میشه برا ۱دل سیر گریه 

۲ساعت بعد میرم سراغ گوشیم 

زنگ زده اما من نفهمیدم 

این بغض لعنتیم راه گلومو بسته 

میام سراغ گوگل 

میرم سراغ سرچ 

موندم من چطور تا حالا نمیدونستم 

بازم دلم میگیره 

میخوامش اما نیست 

بهش میگم کاش حداقل امشب بودی 

اما نیست 

بازم نیست 

و منم و ۱دنیا تنهایی 

اندر احوالات

یزدم 

قرار بود تا ۲۴ تحویل بدیم 

اما تا ۲۰ فروزدین تمدید شد 

نمیدونم چکار کنم تحویل بدم یا نه 

تا ۲۰ میمونم و کار میکنم 

اگر بشه تمومش میکنم 

اگر نشه که هیچی 

اخه ۲۱جشن نامزدی دعوتیم 

نمیشه هم نرم 

فعلا که فردا میرم پیش استادم 

ببینم اون چی میگه. 

استرس

استرس تا مغز اسنخونم نفوذ کرده 

اینهمه استرس برا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

برا سفری که 4سال رفتمو اومدم؟؟؟!!!!!

انتخابات

دیگه شورشو در اوردن 

حالم داره از اینهمه تبلیغات بهم میخوره.

179

همه حدسها درست بود 

پنبه ای دقیقا همون بود که پیش بینی شده بود 

امروز قرار شد دیگه مزاحمش نشم 

و همکاری من با ۱استاد ۷۰ ساله تموم شد. 

178

خوبم 

عزیزای دلم اینقدرررر نگرانم نباشین 

شرمنده که چندروز نبودم 

راستشو بخواید حرفی واسه گفتن نبود 

حالام نیست 

جز چند تا خبر 

اولش اینکه بلیط گرفتم برم یزد 

شنبه صبح 

که البته بروایتی میشه شنبه عصر 

دوم اینکه قراره ببینمش 

هم میخوام هم نمیخوام 

میدونم که بعد اینهمه وقت   

به ۱دیدن خالی راضی نمیشه

و متعاقبا اتفاقای دیگه ای هم میفته 

از دیدنش ناراحت نیستم 

از اتفاقای بعدش ناراحتم 

میدونم خودم از اون تشنه ترما 

اما ............................  

سوم اینکه ......... 

بیخیال ولش کن 

دفتره خونمو ترجیح میدم به اینجا فعلا