اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

من خیلیارو رنجوندم

منیز بهم میگه چرا خوب نیستی؟؟

بهم بگو به چی فکر میکنی که میریزی بهم

فقط تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شروع میکنم جواب دادن و بی محابا میاد

بهش میگم تنهام

اما نمیزارن به حال خودم باشم

ملوس میحرفه

فیلسوف میحرفه

خواستگار میاد

استرس جواب کنکور هست

فکر ازمون عملی هست

فکر تمرین وکلاس واسه ازمون عملی

بلاتکلیفی برا کار هست

کلاسای مکسم هست

دلم میخواد بشینم زار بزنم

تازه کلی از دغدغه هامو روم نمیشه به منیژ بگم

اما خودم که میدونم تو دلم چی میگذره

بهم میگه کنکورو کار منطقیه

خواستگارم همینطور

اما اون 2تا نه

ارزششو ندارن

بهم میگه من تجربه کردم هرچی سخت بگیری سخت میگذره

اما من سخت نمیگیرم

اما همش سختیه

مگه من چه خوشیی دارم

مگه من کیو دارم باش برم بیرون

مگه من ................................

حالم بشدت بده

امروز بدون هماهنگی 3نفریعنی مامانو خواهریو شوهر خواهری

1حرف و با لفظای مختلف بهم گفتن

و این واسه من 1نشونه بحساب میاد

اینکه اگه جایی کسیو رنجوندی

بفکر توبه باش

بفکر دراوردن از دلشون باش

وگرنه ............................

ومن با صراحت گفتم من دل خیلیارو شکوندم

پس الان اه اونا گرفتتم

اما امشب به مامانم گفتم

به همون اندازه که من دل کسیو شکوندم اونم دل منو شکونده

پس این با اون در

تازه اگر بخواد حلالمم نکنه بازم من حلالش نمیکنم

اینجوری با اون ادما بی حساب میشم

خسته شدم

هم از خودم هم ازتمام ادما



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد