اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

دوباره ناراحتی

امروز دوازدهم فروردین بود

با صدای تلفن از خواب بیدار شدیم

همسر گفت داییشه

گفتن میخوان بیان عید دیدنیمون

جفتمون بلند شدیم کارکردن

همسر یکم جارو کشید تختو مرتب کرد

منم بقیه کارا

اول دایی دومیش اومد باخانم و پسرش

بعدم دایی سومی با خانم و بچه هاش

بخوبی وخوشی برگزار شد

وقتی رفتن تلفنو برداشتم زنگ بزن به مادرهمسر،همسر گفت نمیخواد خودم زنگ میزنم،منم رفتم سراغ ظرف شستن

اونم رفت تو اتاق در وبست تلفن بزنه

کلی وقت کشید بیرون نیومد،رفتم سراغش حالش اکی نبود گفت خوابش میاد

منم رفتم سراغ غذا،نهار میخواستم لازانیا درست کنم

اونم لباس پوشید گفت میخواد بره بیرون،وقتایی که اعصاب نداره میره بیرون هوا بخوره یا هوارو الوده کنه

بعدم اومدو یکم کمکم کردو حسابی گرسنش شده بود

لازانیام خوب شده بود،گفت خوشمزس

بعد نهار یکم فیلم دیدیمو بعدم یکم باهم بازی کردیمو بعدم یکم اب بازیو

بعدش همسر پای تلویزیون خوابش برد منم رفتم تو اتاق خوابیدم

وقتی بیدار شدیم همسر شروع کرد حرف زدن

اما نمیدونم چرا حرف منو نمیفهمه

میفهمه ها اما نمیخواد قبول کنه

البته که اونم این حرفارو برامن میزنه

دوباره اگر ادامه میدادم دعوامون میشد

نمیدونم دیروز چی گفته به خانوادش که ناراحتی درست شده

اخه شماها بگید کجا میرن عید دیدنی عروسی که تازه یکماهه از عروسیش گذشته

تازه غذاشونم ببرن بگن ماغذامونو اوردیم باهم بخوریم

اونم وقتی عروس قراره براش مهمون بیاد

اما همسر قبول نمیکنه

میدونی دیگه حوصله حرف زدن ندارم

دلم میخواد خدا ی قدرتی بهم بده که بتونم سکوت کنم فقطططط

امشب داشتم فکرمیکردم من چقد تنهام

حتی هیچکس نیست باهاش دردودل کنم درست

میدونم من دارم اشتباه می کنم

اونم داره اشتباه میکنه

اما برا جفتمون کوتاه اومدن سخته

شام کوکو سیب زمینی پختم

اونم خوشمزه بود

بعدشم رفتیم عیدی دایی سومیم

دلم برای امشب کلی برنامه ریزی کرده بود

اما دل من برای کی مهم هست اصلا؟

احساس می کنم شکست خوردم

بدجورم شکست خوردم

احساس میکنم با خانواده ای وصلت کردم که حتی ذره ای بمن شبیه نیستن

وهمسر میگه خودتو باید با اونا هماهنگ کنی

قبولم نمیکنه ما مستقل شدیم و میتونیم روش خودمونو انتهاب کنیمو بقیه بهش احترام بزارن

میگه نمیتونم خانوادمو تغییر بدم

تو خودتو با ما وفق بده

حالم بده

احساس میکنم چه رویاهایی تو سرم بودو حالا .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد