اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

مهمون بیست و ششم و شازده پسر پنجم

مهمونا شدن بیستا

و مهمونیا شدن بیست و شش تا

دیشب خانواده مهمون بیستم به همراه شازدشون خونمون بون

پسرشون پنجمین پسربود

1شازده با شغل ازاد و بی تحصیلات دانشگاهی که

به زور و اصرار خانوادش راه داده شد

قبلنم براش پیشنهاد داده بودن اینجا

تقریبا 15دقیقه باهاش حرفیدم

باید اعتراف کنم پسر به این سادگی تو عمرم ندیده بودم

حداقل دیشب که اینجوری بود

نه اون خیلی حرف زد نه من

با کارکردن زنم مشکل داشت یکم

ادمای پولداریکه خودشون تحصیل نکردن همینجورین معمولا

خلاصه که اقا همه فکروذکرش تو زندگی کارش بوده

همش گفت بکارم علاقه دارم

دیگه اینکه متولد 64

5تابچن

3تاپسر2تادختر

برا راضی کردنمون که شازده بیاد حتی داداشش با مامانم تلفنی حرفید

دیگه اینکه هر2بار 4نفراومدن

دفعه اول مامانشو خواهراشو زنداداشش که معرف ماست

دیشبم خواهراشو همون زنداداشش و خودش

فعلا همینا

حالا باید دید منو پسندیده یا نه


پ.ن : پسندیدن شدید

پسرشونم پسندیده و گفته اما باش کم حرفیدم

باید بازم بحرفیم و صحبتامونو کامل کنیم

اما .................................