اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اخبار

روزهادارن از پی هم میگذرند وماهم دنبا خودشان می کشانند. 

نوشتن یادم رفته,دلم میخوادبنویسم اما نمیشه.  

پس بهترین کار اینکه 1اماره کلی از این روزا بگم 

 

***خبرازدانشگاه: 

 5شنبه کلاس طرح داشتیم 

به معنای واقعی خوب بود,خستگیاش 1طرف اما خوب بود حتی زدنه اسکیسش 

بازم اسکیس داشتیم اما اینبار باید اسکیس در مدت زمان سوختنه 3شمع تمام میشد(تقربا3ساعت) 

بعدازظهر سره کلاس بچه ها موسیقیه زنده اجراکردند,بعدشم همگی رفتیم کارتون تماشاکردیم. 

کلاسای طول هفته هم خوب بود.  

***خبرازخونه: 

 بهاره کوچولوی خوردنی مریض شده,2روزبیمارستان بوده,تب نی نی بالابوده بستریش کردن. 

طبق شنیده ها توی مدتی که بیمارستان بودن کاره نی نی همش بی قراری و گریه بوده, 

خواهرجونی میگفت 30 ساعت لب به شیر نزده. 

دکتربهشون گفته کوچولوتون ازبیمارستان خوشش نمیادواینجوری داره اعتراض میکنه(بچه هم بچه های قدیم) 

اماخداروشکرالان بهتره,براش دعاکنید. 

وقتی شنیدم بیمارستان بوده وبه منم نگفتن بی اختیار چشمام خیس شد. 

گوگولیه خاله زودتر خوب بشو. 

 

*** خبراز پیشی: 

پیشی هنوزمثل قبله,تو کل هفته گذشته 1بار باهم حرفیدیم اونم 5شنبه درست وقتی من سلف بودم. 

زمانیکه هست همه چی خوبه اما وقتی کم هست باعث میشه من ازخودم بدم بیاد که چرااصلا گاهی با پیشی میحرفم. 

می دونم که هردومون فقط از یکسری خصوصیاته اخلاقی وشخصیته هم خوشمون میاد,همینو بس. همینه که الان اینجاییم. 

اما بازمجای شکرش باقیه,چون اگه مابیشترباهم بودیم اگه همدیگرودیده بودیم الان شاید فقط پشیمونی برامون مونده بود,قربونه خداکه همه کاراش دلیل داره. 

 

*** ودراخر خبر از خودم: 

                                   چون میگذرد غمی نیست.  

                                   این بهترین وصف حاله این روزامه چون من بیخیاله همه چی شدم.

نظرات 6 + ارسال نظر
مردی که می خندد یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 13:33 http://themanwholaughs.blogsky.com

سلام...
امیدوارم خیلی زود خوب بشه...هیچ چیز به اندازه یک بچه مریض در بیمارستان منو عذاب نمی ده...

سلام
خداروشکردیگه بیمارستان نیست.
خداکنه زودترخوب بشه.

اِلی یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 14:44 http://eliblog.blogfa.com/

امیدوارم حال این دخملیتون زودی خوب بشه...

سلام.خوش اومدید.
منم امیدوارم.

سانیا یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 16:56

ایشالله حال اون کوچولو خوب شه زودتر
و این که تو قوی باشی و سرحال
بی خیال همه چیز...

مرسی منم
امیدوارم زودترخوب بشه.
بی خیاله همه چیززز

فرداد یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 20:02 http://www.zorostriyan.blogfa.com

سلام.ان شا ال... خوف میشه خونه رو بزاره روسرتون.نمی دونم که متوجه میشی یانه.داستان نذاشتم که بخونی کلی وقتمو وحس و و.... گذاشتیماااااااااااااااااااااااا
تازه سوات باصاد مینویشن

فعلا که حاله مامان باباش بشدت بده.خداخودش کمک کنه.
اما مرسی.
یعنی متنه ازخودتون بود؟؟

tootan_khamoon دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 20:08 http://www.neylabak.blogfa.com

salam
ye juri mishe goft bishtare vebeto khundam

jaleb bud


be manam ye sari bezanan
khosh hal misham

سلام.خوش اومدید.
مرسی شمالطف دارید.

سعید دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 21:10 http://http://golale-saeed.blogsky.com/

سلام عزیزم شما هم مبلاگ جالبی دارید مرسی که به وبلاگ من سر زدی

سلام
خوش اومدید.
وظیفه بوده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد