اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

لجباز

بعدازظهر لجباز بهم زنگ زده 

گوشیو برداشتم میگم بله 

از صدام میفهمه حالم روبراه نیس 

شروع میکنه حرف زدن 

حوصله حرفاشو ندارم 

گوشیو قطع میکنم 

اما از اونجاییکه ازاسمشم پیداس 

اون ول کن ماجرانیس 

مخصوصا که فهمیده حالمم خوب نیس 

اینقدزنگیده تابالاخره جواب دادم 

شروع کرده قربون صدقه رفتن  

که چرا بیحالیو ال و بل 

بهش میگم اصلا تو چراباز بمن زنگ زدی 

شروع کرده قسمو ایه به همه 

که بابا من بی تو نمیتونم ادامه بدم 

که عزیز دلم من هیجی از تو نمیخوام 

فقط میخوام اجازه بدی بیایم خونتون 

منم باز کلافه میشمو گوشیو قطع میکنم 

تورفتار بی ادبم با این ادم موندم 

اما خب تقصیرخودشه 

اینقدگیرمیده که ادم مجبورمیشه 

اخه من و لجباز اصلا نمیتونیم 

اینده ای باهم داشته باشیم 

وای خدای من 

یکی پیداشه به اینا بگه 

من نمیخوام دوسم داشته باشید 

بابا دست ازسرم بردارید 

بزارید بحال خودم باشم 

اما خداییش گاهی 

دلم برا لجباز میسوزه  

بعداینهمه سختی تو زندگیش 

حالا از چه دختری خوشش اومده 

کاش زودتر عقلش بیاد سرجاش 

 

 

پ.ن : 

لجباز۱ادمیه که نزدیک ۳سال منو میشناسه 

وجدیدا بدجورگیرداده که منوبرا ازدواج انتخاب کرده 

و با مخالفت بنده مواجه شده 

داره دست و پامیزنه شاید .........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد