اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

حکاکی

امشب بعد مدتی بازبامامان دعوام شد 

اونم سر چی 

به داداشی گفتم  

اینقد نفهمی که جلوی فلانی  

رفتی نشستی جلو٬مامان اومده عقب 

مامان خانوم زمین و به زمان دوختن 

هم مامان هم بابا کلی ............ 

دلم بدجور گرفته  

ازهمه 

ازاینکه حتی تو خونمونم اینقد تنهام 

ازاینکه حتی مامان بابام گاهی نمیخوانم 

میدونم جدیدا بدحرف میزنم 

امالایق اینهمه .............  

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

گاهی حس میکنم محض جبران 

این تنهاییام  

راضی بشم به ............ 

اما باز من ادمش نیستم 

دوروبر خودمو پراز مذکرکردم 

اما کاش اونیکه باید میبود 

دلم هواشوکرده 

خیلی وقت صداشونشنیدم 

ازتصمیمی که بکمک اون یکی 

 گرفتم ناراحت نیستم

چون در هرحال اون سهم من نبود 

امافراموش کردن اونیکه ۱جا  

خودشوحک کرده سخته 

پیشی لامصب 

بااینکه هیچوقت نبود 

اما بدجوری تو وجود من 

حکاکی کرده خودشو 

تمام خوبیا وبدیاشو 

امیدوارم هرجاهست خوب باشه 

جزاین چیزدیگه ای نمیتونم بگم 

امیدوارم اونیکه درکنارشه 

قدرشوداشته باشه 

قدرشو و هواشو 

ماهم به تنهایی عادت کردیم 

گاهی ۱رهگذری٬رهگذری از تنهایی درمون میاره 

اما اسمش روشه 

رهگذره٬رهگذرررر 

همین و بس 

اما ........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد