اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

برف پاییزی

صبح با صدای تلفن خونه ازخواب میپرم 

بابایی زنگ زده به خانومش  

که بهش بگه خانوم داره برف میاد 

یکم بعدباز باصدای ذوق مامانو داداشی از خواب میپرم 

مامانی چشمای داداشیو گرفته و 

بردتش پشت پنجره 

داداشیم کلی سورپرایز شده 

ومنم تو تختمم و .......... 

جدیدا دیده نمیشم مگر وقتاییکه 

غر غر وجودشون میاد پایین 

میان دم در اتاقمو ۱غری میزننو......... 

اره ازصبح داره برف میاد 

برف پاییزی 

و هیچ کسیم نیس که بهمون بگه 

عزیزم پاشوبرفارو ببین 

 بگه صبح برفیت بخیر 

من دلم شهریورومیخواد 

من دلم اخرین کوچه بلوارو میخواد 

من دلم بوستان غدیرو میخواد 

من دلم ....................

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد