اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

این شبا

میرم تو مسجد 

همه آشنان٬همه سرها به سمتم میچرخه 

اما من فقط به مستقیم نگاه میکنم 

ازسلام و احوالپرسی و اینهمه ستایش بیجا فراریم 

نمیخواهم٬من ان نیستم که اینها فکر میکنند 

مسیر طولانی نیست٬اما برای من طولانیست 

به مامان میرسم٬میشینم کنارش 

گاهی مشغول بهارم٬گاهی گوشم پیش حرفای سخنران 

گاهی به این فکرمیکنم که چراکسی جلوی منو نگرفت 

من لیاقت شرکت تو این مراسماروندارم 

همه جا تاریک میشه 

ومن ازادم که بپهنای صورتم گریه کنم 

گریه کنم برا خودم 

براخودمی که ۱زمانی چی بودم و الان چی شدم 

تمام صورتم خیس 

اما حتی اشکامم قبول ندارم 

حس میکنم شاید دارم برا خودم گریه میکنم 

وای بحال من 

صدا تو مسجد میپیچه 

حرف توبس ٬استغفار 

ومن سرمو میندازم پایین و اروم اروم اشک میریزم 

روی توبه ندارم  

روی توبه ندارم چون توبه شکنم 

اره من لیاقت بخشیده شدنم ندارم 

منیکه هربار باعجزوناله طلب بخش میکنمو 

ازدرمسجد که میام بیرون ............ 

صورتم خیسه 

دلم خونه 

دوست ندارم تاریکی تموم بشه 

کسی که دنیاش ظلمانیه٬ظلمت و دوس داره 

صدای امن یوجیب تو مسجد میپیچه 

فقط دلم میخواد ظهور امام زمان وبخوام 

فقط و فقط و فقط 

اما نه٬اون اخراش دلم میخواد ناله بزنم 

که تورو خدا دستمو بگیرید 

نذارید اینقد سرکش بشم 

نذارید اینقد بتازونم 

دراغوشم بگیرید 

دیگه اغوش غریبه نمیخوام 

من .......................... 

وای ی ی ی ی ی ی ی 

چه شباییه این شبا 

ومن نمیفهمم  

من گناهکار چرا اینقد این شبا چشمام خیسه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد