اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

خدارحمتت کنه ...

زندگی 

گاهی دوست داشتنی و گاهی .... 

روشنایی روز تکراری شده 

تاریکی شبم ظلمانی 

وهمان تکراریات هرروز 

تولد٬زندان زندگی٬مرگ 

مامان داره با دایی جونی حرف میزنه 

۱دفعه مامان شروع میکنه به ناله 

صدای شق شق دستش که میخوره روپاش اتیشم میزنه 

اون چندلحظه مثل چندساعت میگذره 

مامان شروع کرده گریه کردن 

گوشی باباومیده دستش 

تمام صورتش خیسه 

مامان چی شده 

.................. 

................ 

.............. 

بازم ۱جوون دیگه 

بازم پرپرشدن ۱جوون 

وداغی که  رو دل مادروپدر مثل گلش میمونه 

و زن و ۲تا بچه ای که ........................... 

ای خدا......................................... 

امسالم مثل هرسال تو دسته زنجیرشوزده بود 

امسالم مثل هرسال ارادتشو ابرازکرده بود 

نمیدونم ٬هیچکی نمیدونه 

شاید خودش ازامام حسین خواسته بوده 

شایداونم ازاین زندگی خسته شده 

دیشب رفتن خونشون 

مامان از مامانش میگه 

از باباش میگه 

چندسال پیش هم این رفت وامداتوخونشون بد 

اون پسربزرگ بوداما مجرد بدون ۱یادگاری ازخودش 

وحالا بعد چندسال بازم همون رفت وامدا 

بازم داغ٬بازم داغ٬بازم داغ 

با این تفاوت که نوشون جلوی روشون که راه میره 

داغ دل این مامان بابا زنده میشه 

کوچیکی پسرمثل گلشونو میبینن که حالازیرخروارهاخاکه 

وای وای وای وای 

فقط میشه گفت ............. 

صبر میخواد صبر  

خدارحمتت کنه پسر 

خدارحمتت کنه شوهر 

خدارحمتت کنه پدر 

خدارحمتت کنه مرد 

خدارحمتت کنه ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد