اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

میترسم

ازظهر تا حالا همش چشمام پر اشکه 

هیچوقت فکر نمیکردم زندگی اینقد سخت باشه 

اخه چیکار میشه کرد 

اخه از کجا میشه درست و غلط و فهمید 

اخه .................................. 

ظهر بعداز حرفای مامانی و خواهری  

پناه بردم به اتاقم 

همینجوری اشک میریختم 

دلم میخواد ۱دوست بود که میتونستم باش بحرفم 

اما دریغ از ۱نفر 

مگه میشه ادم اینقد تنها باشه 

هرچی شماره های گوشیمو نگاه میکردم 

هیچکی و نمیدیدم 

هیچکیو نمیدیدم که بتونه دلداریم بده 

ک ناراحتیم ناراحتش کنه 

که حتی براش مهم باشه 

چرابعضی از ماها اینقد تنهاییم 

چرا من تو سخت ترین شرایط زندگیم یکیو ندارم 

یکی که حرفامو بشنوه 

یکی که راهنماییم کنه 

یکی که خوبیمو بخواد 

میدونم هیچکی بهترازخانواده نیست 

اما خانواده خیلی بزرگونه به همه چی نگاه میکنن 

میترسم ٬بخدا میترسم 

باید بژم حتی تو این دنیای مجازی هم دوستی ندارم 

عجیبه نه؟ اره عجیبه اره عجیبه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد