اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

۱۴۸

پنبه ای ظهر اس ام اس داده حالمو پرسیده 

جوابشودادم اما جواب نداد 

باز اس دادم نکنه باز پیامم بدستتون نرسیده 

جواب داده رسیده٬هروقت وقت کردی باهام تماس بگیر 

نمیدونم چرا حس میکنه من جلوی مامانم اینا نمیتونم باش بحرفم 

اومدم تو اتاقم بهش زنگیدم 

یکم که حرف زدیم میگه اگه امکانش هست با تل خونه حرف بزنیم 

از موبایلو صحبت باهاش فراریه انگار٬شایدم ...... 

کلا فکر کنم دهه ۲۰٬۳۰ ها همینجورین 

با تل خونه داریم میحرفیم 

هیچوقت اینقد باهاش نحرفیده بودم 

حرفاش عجیبه 

بخدا پیشی راست میگفت این ادم ۱چیزیش میشه 

امروز بهم گفت که من اینقد حرفامو میزنم برات تا توام حرفاتو بگی 

و شروع کرد از اینکه از دوستی باهات خوشحالم 

از همون لحظه اول بدلم نشتی 

...................................... 

.................................. 

اما من همه این حرفاشو میزارم بحساب استاد شاگردی 

حس میکنم روز اول که با نازی بودیم حرفمونو شنیده 

به نازی گفتم فکر کن ادم بره تو دفتر همچین مهندسی 

نازی گفت واقعا٬این پیرمرد چه جیگریه 

امروز به این نتیجه رسیدم که پنبه ای اینارو شنیده 

و منتظر اینا از زبون من دربیاد 

وگرنه ........................ 

اما زهی خیال باطل  

اینا از زبون من در نمیاد 

درسته خیلی خواستنیه 

اما فقط میتونه جای باباجونیه نداشتم پر کنه 

همین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد