اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

در مورد پنبه ای

قبلنا در مورد پنبه ای گفته بودم 

اما انگار دوباره بگم بد نیست 

پنبه ای 1 معماره با تقربا 70 سال سن 

میشناختمش از قبل 

اما اون منو نمیشناخت 

1روز دیدمش درباره کار تو دفترش باش حرف زدم 

اونم شماره تماس داد تا باش بیشتر صحبت کنم 

وقتی باهم حرفیدیم قرار شد من فعلا برم  پیشش گهگاهی 

چیزلییکه میگه و مطالعه کنم و بعد بهم کار بده 

از مطالعه رسیدیم به کار روی پایان نامه من 

و تغییر موضع پنبه ای 

اینمدت تمام حرفش اینکه من 1000تا شاگرد دارم 

اما تو بدلم نشستی اون روز 

از همون لحظه اول 

وگرنه اینجا نبودی 

دوست دارم 

باهم دوستیمو از این حرفا 

منم تمامو گذاشتم پای استاد شاگردی 

اما هرکی مشنوه میگه 1جای کار میلنگه 

خلاصه که اخر ماجرا شد اون که گفتم 

از 1طرف رفتن پیشش برام مفیده 

طرف بدجور تو شهرمون مطرحه 

از طرفی اگر بخواد اینجوری پیش بره ..... 

خواهری همش میگه اگر این ادم باهات بد بشه تو اینده کاریت مشکل ساز میشه ها 

همه کارات زیر دسته اونه ها 

فعلا که باید پیش رفت  

من تمام این مدتا که رفتم پیشش محتاط بودم 

هرچی گفته من فقط تشکر کردمو تعارف و شنونده بودم 

نمیدونم تو ذهنش چی میگذره 

اما فهمیدم که با یکی از خدایانه زیرکی طرفم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد