اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

239

داره میره عراق  

با ۲تا مهندس دیگه 

نمیخوام بره 

من نمیدونم این پروزه هارو از کجا گیر میاره 

تا شنبه هم که برنمیگرده 

کم تنها بودم تنهاترم میشم 

دلم میخواد برم یزد 

اما دلم میخواد ۱جوری برم که ... 

میگم بیرون بودیم  

میگه کجا ؟

میگم خرید 

میگه خرید چی؟  

میگم لباس 

میگه برا چی  ؟

میگم عصرونه 

میگه قراره مهمون بیاد ؟

میگم اره 

میگه همون خواهرا که گفتی؟ 

میگم نه مامانم به اونا اجازه نداد 

میگه چرا ؟ 

میگم شغلش ازاد بود 

میگه ایشا... اینام که بیان نمیشه 

حرصی شده بدجور 

دیشبم شنیده بود عصبی شده بود 

میگفت ۱دفعه شک بهم وارد شده 

انگار یادم رفته برا همیشه ....... 

بش میگم خیالت راحت 

احنمالا من رودست مامانم اینا باد میکنم 

میگه خدانکنه 

بچه تکلیفشم با خودش نمیدونه 

احتمالا الان سوار هواپیما شده 

نمیخوام خب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد