من کلا همه چی بوقتش برام خسته کنندس
تا وقتی کار داشتم از کار خسته بودم
حالا که همش بیکارم از بیکاری مینالم
خب خیلی بیکارم
حوصله هیچکاریم ندارم
دلم لک زده برا تنیس
اما مامانم نمیزاره
میگه تا پات خوب نشه حق نداری بری تنیس
دلم کلاس زبانم میخواد
اما دوس ندارمم برم ثبت نام
دلم کارم میخواد
اما نه من میرم دنبالش نه بابا به دوستاش رو میزنه
دلم میخواد شروع کنم برا ارشد خوندن
اما حوصله اونم ندارم
اتاقم اینقده شلوغ پلوغه که نگو
اما حوصله جمع کردنه اونم ندارم
به زیبا قول داده بودم هفته پیش برم خونش
هفته تموم شده اما من هنوز نرفتم
حوصله مهمونی رفتنم ندارم جدیدا
اصلا حوصله بیرون رفتنم ندارم
جدیدا بعد از هر مهمونی سر خواستگارا باز میشه
منم دیگه جایی نمیرم
زنداییم چندروز پیش بمامانم میگفت
ابجی خانم شوهرش بده دیگه
خسته شدیم از بس هرجا رفتیم دنبال سرش راه افتادن
وقتی اونما خسته بشن من دیگه باید چی بگم
اونوقت تازه اینجا هم همتون فکر کنید من چقد دلم شوهر میخواد
اخلاصه که این روزا من دارم استراحت میکنم
اما از استراحت کسل کننده هم خسته شدم
بعدش تازه همش بری بالا و با هیچ کسیم حرفی نزنی
خب این میشه که من دلم دوس پسر میخواد
هرچند که فکر کنم مشکل از منه
اخه جدیدا دلم اس بازی میخواد
اما بمحض زیاد شدنو طولانی شدنش خسته میشم
اونم منیکه گاهی شبا تا صبح نمیذاشتم طرف بره بخوابه
میگم پیر شدیم
میگید نه
بابا پیر شدیم رفت
اینا همه علائم پیریه
پ.ن :برام دعا کنید از این رخوت در بیام