اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

شاید اخرین سفر

وقتی که فنجون رو بر می گردوندم تو بشقاب٬هنوز مزه ی تلخش زیر زبونمه 

وقتی که شروع میکنه به خوندن فنجونم ٬هنوز مزه ی تلخش زیر زبونمه 

وقتی که می گه مسئله عشقیه اما سخت ٬هنوزم مزه ی تلخش زیر زبونمه 

اما وقتی که می گه با وجودهمه سختی ها بازم راه خوبیه٬مزه ی تلخش کم کم شیرین میشه 

وقتی که می گه فنجونت ژر زن و مرداییکه دارن۲تایی باهم میرقصن٬شیرینی به تلخی غلبه میکنه 

وقتی که می گه شمعت داره سوسو میزنه اما ۱خانومی داره دعات میکنه که شمعت روشن میشه دیگه مزش شیرین شیرین میشه 

اما با وجود همه اینا بازم دلهره دارم بازم ۲دلم بازم استرس بازم نمیتونم تصمیم بگیرم 

فرداش خیلی خدایی جور میشه میریم ۱امامزاده که میگن بدجور سریع الاجابس 

مقبره۱خانومه ۱٬خانومه که فنجون قهومو یادم میندازه که باید ازش بخوام کمکم کنه 

تصمیمم جدی میشه٬میرم  

میخوام ریسک کنم ٬می خوام بعدا حسرتشو نخورم 

باید اعتراف کنم تمام مسیر سرشار از استرس بودم٬سرشارشک و تردیددر درستی یا غلطی کارم 

تو ذهنم رویا میبافتم که برسم اینجوری میشه و اونجوری 

رسیدم٬درسته که رویای من نبود ٬اما ...... 

تمام تنم خسته ۷٬۸ساعت راه بود٬تمام تنم خیس عرق بود 

شایدتمام تنم تو اوج تمنابود و اون بی اعتنا به خیسی تن من٬بی اعتنا به خستگیم ....... 

وقتی رفتم زیر دوش انگار قطرات اب گرم خستگیمو از تنم میشست و می برد 

ووقتی چیزی غیر از قطرات ابو رو تنم حس کردم ................................... 

فکر کنم طعم کمپوت ریواسی که برا اولین بار خوردم اونم با اون وضع تا همیشه یادم بمونه 

خواب به چشمام نمیومد٬شب عجیبی بود 

همه چیش عجیب بود 

و یکی از این عجایب این بود که هر ۲سری مسیرشو پیدانکرده بود 

این دیگه برام جا نمیفتاد که چرا 

صبح زود بیدار شدم 

انگار دوس داره قبل صبحانه ..... 

دلم نمیرو میخواست 

۱بشقاب نیمرو به همراه چاقو قاشق کنارش 

و ........................................................... 

حرف زدنشو دوس دارم 

خاطره هاشو دوس دارم 

گاهی بهش غبطه میخورم 

گاهی ............................. 

اما بازم دوس دارم 

ناهار خوبی بود مخصوصا بوی سیری که ....... 

عصر باید برمیگشتم 

پس احتیاج به استراحت بود 

اونروز محکمترینشو حس کردم 

و اخرشم دهن من مثل اکه باز بودو ....... 

و۱برگشت بی سرو صدا 

وکلی تشکر 

اصلا اون چیزی که فکر میکردم میشه نشد 

نمیدونم چرا اما نشد 

اما با همه این حرفا خوب بود 

خوب بود و دوس داشتنی و عجیب ب ب ب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد