اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

افق

بازم نشستم تو قطار و دارم به دوردستها نگاه میکنم 

چیزی که خستم نمیکنه 

محشره٬نگاه کردن به افق محشـــــــــره 

شیفته ی محــویشم٬شیفته اینکه زمین و اسمون یکی میشن 

شیفته ی دوردستها 

دشت صافی که با اسمون به هم میرسن 

می دونی؟! اون دوردورا هرچیزی ممکنه 

چیزاییکه حتی تو تصور ادمم نمیگنجه 

و من اینجا خیره به دوردستهام و بی خبر از اون اتفاقا  

فیلسوف بمن میگفت: 

غیر منتظره ای میگفت ماجراجویی 

وحالا من به ابن فکر میکنم 

که شاید من شیفته ماجراهای دوردستهام که نمی دونمشون و نمی شناسمشون. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد