اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

کادو

بهش گفته بودم اگه قراره بیاد باید کادوی تولدمم برام بیاره 

طبق معمول همیشه اولین گزینه لباس اومد تو ذهنش 

بهش گفتم من لباس نمی خوام 

گفت پس چی می خوای ؟ 

گفتم نمی دونم ٬هرچی 

امروز ازش میپرسم واسم کادو خریدی 

می گه نه 

کادو خریدن که بزور نیست 

ومن مثل خر پشیمون می شم 

که چرابعد۴سال اینجوری خودمو کوچیک کردم 

می گم اکی ٬کارو بار چه خبر 

می گه اخه نمی زاری ادم به سلیقه خودش کادو بخره 

خب حالا بگو چی می خوای 

می گم هیچی  

می گه بگو چی یییی 

می گم هیچی 

برگشته می گه باز رفت تو قیافه 

حالا من احمق داشتم باز ازکاراش میپرسیدم که بحث عوض شه 

اونم کلید کرده بگو چی می خوای 

منم اخرش گفتم کوفت میخوام 

کادو دادن که زوری نیست 

اونم برگشت گفت کاری نداری 

منم گفتم نه بای 

اونم گفت بای 

به همین تلخی به همین بدمزگی 

تازه ۲روز بود یکم با هم خوب شده بودیم ٬اما باز 

لعنت بمن که اینقدر احمقانه رفتار میکنم 

مثلا اینروزا میخوام درس بخونم 

دم همه گرم که اینقدر هوای مارو دارن که با فکرخالی و تمرکز درس بخونیم 

هم خانواده٬هم دوستان ٬هم بلاگیون٬هم رهگذرای خیابون٬هم خدای مهربون 

 

 

 

پ.ن :سرم درد گزفته باز بدجور 

اینقدر اینمدت مسکن خوردم که دیگه 

از مسکن میترسم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد