دیشب شب عجیبی بود
شب خیلی خیلی عجیب
دیشب ۱دل سیر گریه کردم
اما تهش با ۱لبخند خوابیدم
دیشب بعد مدتها ۱صدا شبیه صدای ناجی شنیدم
نه فقط ۱صدا شبیهش
بلکه ۱ادم شبیهش
باهمون ...........
شاید باید اسم این ادمم بزارم ناجی
ناجیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناجی چی؟؟؟؟؟
مهم نیست مهم ........
اینروزا فکر میکنم که اگر بشه و من دانشگاه فیلسوف اینا قبول شم چی میشه؟؟؟
دیشب به خواهری میگم
میگه از این فکرا نکن
اون دانشگاهها مال اوناییکه خیلی خیلی تلاش میکنن
اما من دوس دارم بهش فکر کنم
خدا مهربونتر از اینحرفاس
قابل توجه قاقای استاد
حتی خدا برا بعضی بنده هاش پارتی بازیم میکنه
چی فکر کردید؟؟؟
ما ۱خدایی داریم که گاهی درست تو لحظه ای که با تمام وجود دلت شکسته
۱ناجی میفرسته که تو با خیال تخت بخوابی به امید اینکه خدا بیداره
خداجون خیلی وقتا بنده ی نا شکریم
اما الان و این لحظه من ۱بنده ی شاکرم
۱بنده ای که تکیه کرده بخداشو
میگه همونجور که خدا دیشب با لبخند خوابوندم
این لبخندو هرزمان لازم باشه به لبام میاره
خدایا ممنونتم٬خدایا من این لبخندارو دوس دارما
لطفا همیشه ازاینکارا کن که بخندم