اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

نهمین مهمون

مهمون نهمم اومد

خانم مسنی بود با خواهرش اومده بود

از این خانم معلما که دیر ازدواج میکنن

اولش که دیدمش بنظرم شبیه ناظما میومد

منکه خوشم نیمد

بدجنسم بود

مامانم مشخص بود ازشون خوشش نیمده

از طرز نگاه کردنش میشد فهمید

گفته بودم طرف کیه و چکارس؟؟؟؟

الان یادم نیس مدرکش چی بود

فقط یادمه کجا کار میکرد

همین ن ن ن

چقدم با شوهر خواهری خندیدم سرش

تازه خواهری هم فهمید خانمه معلمش بوده

اونم چه معلمی

خواهری همیشه تعریف میکرد 1سری سر کلاس

معلم گفته که هرکی میخواد حرف بزنه

پاشه از کلاس بره بیرون 1مثبتم بهش میده

خواهری هم اونروز نه گذاشته نه برداشته 1راست رفته بیرون

معلمم نه گذاشته نه برداشته 1منفی خوشگل بهش داده

حالا به مامان میگفت فکر کنم اون معلمه همین بوده

یعنی خواهری که میکفت این همونه

ما مرده بودیم ازخنده

خلاصه اومدن ورفتن

فرداش یا پس فرداشم مامانش زنگ زده بود

که اگه اجازه بدید ما باز بیایم که مامان جواب درست بهش نداده بود

طرفم خودش فهمیده بود مزه ی دهنمون نسبت بهشون شیرین نیست

اینم گذشت

تعداد داره زیاد میشه

داره به 2زقم نزدیک میشه

دقت کردید؟؟؟؟:)

خداجون شما چی شمام حواست هست؟؟؟

من دوس نداشتم تعدادشون زیاد بشه ها

خدایا من منتظرم

میدونم که ..............

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد