5شنبه برا سومین بار با این شازده حرفیدم
اما این بار تلفنی
تماسمونو دوس نداشتم
بعدشم دپرس شده بودم شدید
نصف مکالمم به سکوت گذشت
راستش بعد از دومین بار که اومد خونمون
بابام به مامانم گفته بود
درست نیست این هرهفته بیاد اینجا به بهانه حرفیدن
بعد قرار شد اگر زنگیدن
مامان بگه دیگه تلی بحرفیم
اولا که در کمال ریلکسی
تا 4شنبه نزنگیدن
یعنی تا نزدیک اومدنه شازده از تهران نشه
هیچ اقدامی نمیکنن و این
از نظر من بی احترامیه
بعدم وقتی زنگیدن
خودشون گفتن تلی بحرفیم
طرف حسابی با تجربس تو خواستگاری رفتن
خلاصه شب که باز زنگیدن برا قرار دقیق گزاشتن
شازده خونه بوده
مامان گفت تا مامانش حال و احوال کرد
گفته بپرس دخترشون کنکور قبول شده
کجاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟
این حرکتش جالب بود
دیشب تلی حرفیدیم
من همچنان استرس داشتم
بدجنس با خوشرویی زنگید
فوراهم تبریک گفت
و امار دقیق گرفت که کجاست و چجوریه
میرید یا نمیرید
بعدشم گفت من از صبح درگیر بودم
به سوالا فکر نکردم
شما بپرسید
منم به زور شروع کردم حرفیدن
1سری حرفا زدیم
از مسئولیتا تو خونه
از اولویت بندیا تو خانواده
از تیپ و ظاهر مورد علاقه
از غرور و عصبانیتا
از دلایل ناراحتیاو خوشحالیا
از نحوره برخوردا
وسط تلفن ما کلی پشت خظی داشتیم
اخرش اون به صدا در اومد
که انگار کار واجب دارن
من قطع میکنم دوباره تماس میگیرم
تل که تموم شد فهمیدم داییم اینا اومدن خونمون
کلی خجالت کشیدم
پشت خظی محترمم عمم بود
که میخواست ببینه خونه ایم
واسه عیادت مزاحم شن یا نه
این قطع و وصل وسط تل کلا همه چیو ریخت بهم
دوباره که زنگید
گفت تلتون تموم شد
گفتم بله اتفاقا داییم اینام اومدن
بیچاره فوری گفت پس مزاحم نمیشم
لحظه اخر بهش گفتم از نظر من و خانوادم
اشنایی اولیه بسه
اگر تصمیم دارید ادامه بدید باید خانواده ها بیشتر اشنا بشن
اونم فقط گفت چشم چشم
چندتا نکتش جالب بود
وسط تل سرفه کردم
گفت شما هنوز خوب نشدید؟؟؟!!!
بعد گفت معافیتش واسه چشماش بوده
گفت دوربینش خوبه اما نزدیک بین ضعیف
وقت مطالعه و اینا عینک میزنه
ریز خریدایی که میکنمو پرسید
مدل گوشی و لپیم پرسید
ازم پرسید گرماییم یا سرمایی
بعد دیگه اینم پرسید که میتونم با مشکلات اقتصادی کنار بیام یانه
و من اینو فهمیدم که خیلی دغدغه اینو داره که
همسرش اقتصادو رفاه واسش تو اولویته اوله یا نه
و یکی دیگه از دغدغه هاش تفریح رفتنه
2بار ازم پرسیده این هفته کجا رفتید تفریح
1بار جلسه اول و 1بارم از پشت تل
اما کلا نمیفهمم پسندیده یا نه
حس میکنم خواستگاری رفتن واسش عادته و سرگرمی
اخه میگفت بنظرم اگر پروسه خواستگاری
چند سالم برای پیدا کردن ایده ال ادم
طول بکشه اشکالی نداره
و اینکه اصلا تو زنگیدن عجله ای ندارن
خیلی خانواده ها هستن که
فردای روزی که میان میزنگن که پسندیدیم
اما اینا اصلا از این خانواده ها نیستن
کلا بنظرم خانواده احساسی نیستن
اما این هفته اگر بخوان اخر هفته بزنگن
تیرشون میخوره به سنگ
چون ما داریم 2هفته میریم مسافرت
بمونن تو خماری ی ی ی ی ی ی
حالا نظر شماها چیه؟؟؟؟؟؟